.0020.

و این منم
منجی واپسین
و هیچ معجزتی ندارم
جز آنکه
زخمی باشم
بر لکنت فرسوده ی زمان.
این منم
و الواح ده گانه ای که
هیچ را ممنوع نکرد
جز آنکه ده بار عشق را ممنوع کرد.

و این منم
پیامبری که
خنجر را بر گلوی فرزند خود برد
و هیچ گوسفندی به نجات آدمی
فرود نیامد.

و این پیامبر شرمگین واپسین
که پیامش را فراموش کرده است
چرا که حجت رنج بر آدمی تمام شده است.