.0041.

من در این جهان به آوارگی یله شده‌ام
و آواز شادمانه‌ی خویش را می‌خوانم
اگرچه آواز ممنوع است.

و هنوز نفس میکشم
اگرچه نمادهای اخطار
هوا را ممنوع کرده است.

و هنوز دست می‌سایم
بر این برگه‌ی خندان
اگرچه جنگل را با
تابوت و تبر
سودا کرده‌اند.

و هنوز دوست می‌دارم جُستن‌ات را
اگرچه عنکبوت خسته
دوست داشتن را
در پیله حقد پنهان کرده است.

و تمامی آن خوشبختی را که در رؤیا جُسته‌ام
برای تو
روزی
به هدیه خواهم آورد
اگرچه دیدارت ممنوع است.