.0250.


مُنْجیان،
قهرمانان مظلومِ خاک‌ند،
غریقان مهجور آب،
پرندگان مجروح هوا،
و پذیرنده‌گانِ گَزِش‌هایِ تلخِ آتش
                                               بر گلویی خشک
یا چشم‌فروبسته‌گان
                              به زهری تلخ...
شاید آن منجی
در گردشِ گیجِ حبابی سرگردان
در سحابیِ تلخ و بغض‌آلود
رها شده باشد
و در ترسِ تردیدِ عبور از معبری تنگ
جایی کِز کرده باشد
قهرمان همیشه تنهاست
و از کوچه‌های تنگِ آشتیِ * عبور نمی‌کند
قهرمانِ من
دلتنگِ گُلی
در  اخترک ب۶۱۲** است.

* منظور کوچه‌ی آشتی‌کنان است. کوچه‌ای تنگ است که پیش از تغییر معماری‌ها، دو نفری که با یک‌دیگر سر سازگاری نداشتند، از آن عبور می‌کردند و تن بر تن یک‌دیگر می‌ساییدند و به ‌ناچار از درِ آشتی در می‌آمدند.
** کل این نوشته با الهام از شازده کوچولو و معصومیت ناب قهرمانِ اصلی شازده کوچولو نوشته شده است. در متن داستان آمده است که:
به این ترتیب از یک موضوع خیلى مهم دیگر هم سر در آوردم: این که سیاره‌ى او کمى از یک خانه‌ى معمولى بزرگتر بود.این نکته آنقدرها به حیرتم نینداخت. مى‌دانستم گذشته از سیاره‌هاى بزرگى مثل زمین و کیوان و تیر و ناهید که هرکدام براى خودشان اسمى دارند، صدها سیاره‌ى دیگر هم هست که بعضى‌شان از بس کوچکند با دوربین نجومى هم به هزار زحمت دیده مى‌شوند و هرگاه اخترشناسى یکى‌شان را کشف کند به جاى اسم شماره‌اى به‌اش مى‌دهد. مثلا اسمش را مى‌گذارد "اخترک ۳۲۵۱".
دلایل قاطعى دارم که ثابت مى‌کند شهریار کوچولو از اخترک ب۶۱۲ آمده‌بود.
این اخترک را فقط یک بار به سال ۱۹۰۹ یک اخترشناس ترک توانسته بود ببیند که تو یک کنگره‌ى بین‌المللى نجوم هم با کشفش هیاهوى زیادى به راه انداخت اما واسه خاطر لباسى که تنش بود هیچ کس حرفش را باور نکرد. آدم بزرگ‌ها این جورى‌اند!
بختِ اخترک ب۶۱۲ زد و تُرک مستبدى ملتش را به ضرب دگنک وادار به پوشیدن لباس اروپایى‌ها کرد. اخترشناس به سال ۱۹۲۰ دوباره، و این بار با سر و وضع آراسته براى کشفش ارائه‌ى دلیل کرد و این بار همه جانب او را گرفتند. 
به خاطر آدم بزرگ‌هاست که من این جزئیات را در باب اخترکِ ب۶۱۲ براى‌تان نقل مى‌کنم یا شماره‌اش را مى‌گویم چون که آن‌ها عاشق عدد و رقم‌اند. وقتى با آن‌ها از یک دوست تازه‌تان حرف بزنید هیچ وقت ازتان درباره‌ى چیزهاى اساسى‌اش سوال نمى‌کنند که هیج وقت نمى‌پرسند "آهنگ صداش چطور است؟ چه بازى‌هایى را بیشتر دوست دارد؟ پروانه جمع مى‌کند یا نه؟" - مى‌پرسند: "چند سالش است؟ چند تا برادر دارد؟ وزنش چه‌قدر است؟ پدرش چه‌قدر حقوق مى‌گیرد؟" و تازه بعد از این سوال‌ها است که خیال مى‌کنند طرف را شناخته‌اند.