-
.0283.
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 18:16
این دیوارِ عمر به خشت دل و ملات رنج و شاقول عقل خلوتم را محصور کرد. تو میدانی این خانه به چراغِ تو آباد میشود.
-
.0282.
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 18:15
تن خویش به خیش سپردم خوشا کشتزاری دیگر به بارانی که از ابرِ تو ببارد.
-
.0281.
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 18:15
هوای باغ نکردیم و دل باغ شکست. ما به تصنع تنفس خویش معتادیم.
-
.0280.
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 18:14
آسمان لَختی ایستاد جهان درنگی کرد و نجنبید نه برگِ تاکی نه آهوی گرسنهای نه پلکِ خستهای نه نگاه هراسان چلپاسهای همه مبهوت به انتظار ماندند. آسمان نگران شد و رازش را با هیچ جانداری در میان ننهاد و به مسیر ابدی خویش بازگشت.
-
.0279.
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 18:14
هر صخرهای سنگ میخواست تا سرد شود تا صُلب شود هر دلی خون میخواست تا نرم شود تا گرم شود این دل، ارزانیِ صخرهی تو.
-
.0278.
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 18:14
تمامِ زندگی آهی گریزان بود از سینهای به سینهای دیگر. این میراث، این اندوهِ دامنگیر، این شطِ خروشانِ دیده، سرچشمهی رهاییست.
-
.0277.
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 18:13
شباهنگام قلندران مست که راه خویش را گم کردهاند در آغوش خنجرها ایمن میشوند.
-
.0276.
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 18:13
هر چه باشد؛ هر آتشی، هر زمهریری، تو از راه خواهی آمد با شبنم و عشق و انبوه دشت خشک را به علف خواهی آراست. و بر مزار من نعنا خواهی کاشت و پونه. این پایان تاریخ است.
-
.0275.
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1392 18:12
غاری تاریکیم مشعلی باید تا زخمهایمان زخمهی سازی گردد.
-
.0274.
سهشنبه 7 خردادماه سال 1392 21:54
یادم نمانده است که در آنروز تو صدایم کردی یا خودم اما همچنان به دنبالِ تو میگردم. در همین حواشی بسیطِ زندگی در صدای خلخال زنی که به چشمه میرود یا میآید در هیاهوی راستهی عطاریها با أن شمیم اثیری در هلهلهی کودکی که نمیداند کفشش کجا گم شده است و میدود. در همین حوالیست که در جستجویم. در همین حوالیِ سادهی ریا و...
-
.0273.
سهشنبه 7 خردادماه سال 1392 21:44
اینجا همهچیز خوب است آسمان یکسره ابریست و تو میدانی که چقدر ابر را دوست دارم اینجا همچنان میشود نامِ تو را تکرار کرد - و چه خوب که پژواکی ندارد - اینجا روی این صندلی کسی جز من نمینشیند و همچنان میتوان عبور تو را بیهیچ دوربینی رصد کرد - البته اگر بیایی - اینجا انتظار، صدا دارد و در گوشت سوت میکشد یکسر،...
-
.0272.
شنبه 17 فروردینماه سال 1392 15:50
برای بهار و کویر: میتوان لب از بوسهی تو بر نکند زیرا که آخرین بوسه مرهمی است بر جدارِ چاکْچاکِ زمین.
-
.0271.
شنبه 17 فروردینماه سال 1392 15:14
تمامِ شب چینِ کوچک حوض؛ شکوفهای رقصان.
-
.0270.
شنبه 17 فروردینماه سال 1392 15:10
تو آن نفسی که میروی و نمیآیی.
-
.0269.
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 20:11
چهقدر به خود میمانی دم به دم تازه میشوی و از یاد میروی. تو نفسی تازهای؛ شرمِ حضورِ همیشه بر اکنون چهقدر به خود میمانی.
-
.0268.
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 20:10
دلتنگیهایت سنگینیِ یک غروب بر شاخهعریانِ بیدیست که پناهِ گنجشکی رمیده از فلاخنِ کودکان بازیگوش است.
-
.0267.
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 20:09
ساعت اتاق به صدا در آمد: یک بامداد! با کو...کویِ مرغکی اسیر من در یافتم که با عبور ثانیه باید گریخت و تا فریاد دیگر مرغ، باید قرنها دور شد.
-
.0266.
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 20:08
تو پیرهن بهاری که مرا با شرمِ بلوغ آشنا میکنی و رهایی میدهی.
-
.0265.
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 20:05
تو آفتابی و آب نه میتابی، نه سیرابم میکنی.
-
.0264.
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 20:03
ما از راهی تلخ آمدهایم ما به راهی تلخ میرویم این تلخی به بوسه آزموده میشود.
-
.0263.
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 20:00
دستت بوی زندگی میدهد بوی لیموی تازه بوی بهار نارنج و بوی شیراز. با نسیم آمدهای و دیوان حافظ با نفس تو خواندنیتر میشود ای نرگسِ مست!
-
.0262.
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 19:58
دریا پیرهن توست در سرودِ باد.
-
.0261.
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 19:55
آوایت از رویا میآید این همانجاییست که تبعیدت کردهام
-
.0260.
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 19:53
هایکو آواز غوکان در زیرِ پلِ شکسته عبورِ مرغان مهاجر
-
.0259.
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 19:52
پا به راه بماند دل نه
-
.0259.
چهارشنبه 14 فروردینماه سال 1392 19:51
پا به راه بماند دل نه.
-
.0258.
شنبه 5 اسفندماه سال 1391 18:13
تمام آوا در خنجرهی تو بود تویی که گریختی و صدا در اندوه و خاطره و آسمان گم شد، پنهان شد. ابر نقش صدای توست که همجو تو نمیخواند بر این زمین پر عطش.
-
.0257.
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1391 13:46
خوابْگونه میخواهم نام همه را بدانم نامِ تمام از یادرفتهگان، تمام به یادنامدهگان، از یاد ماندهگان تمامی دزدان اخاذان، تمامِ روسپیان و مادران تمام قوادان و پدرانشان که میخواستند نام باشند میخواهم زمان لَختی بایستد، صبوری کند، شکیبا باشد تا من طعم نانی را بدانم که زنی روسپی به خانه آورد تا گریه دخترک خود را بند...
-
.0256.
سهشنبه 24 بهمنماه سال 1391 14:35
بوی تنَت را باد دُزدید و من همچنان در تعقیبِ بادم.
-
.0255.
سهشنبه 17 بهمنماه سال 1391 10:44
به اندوهی هزار ساله عادت کردهام زیر این آسمان که گاه میبارد و گاه ... و امید تکهنانیست که بر کنار پنجره میگذارم که گنجشکی میرُِباید. :: اندوه دست من است که بذر میپاشد در منظرِ مترسکی محزون که بارشِ هر ساله را نظاره میکند و من کِشتِ دِیمی دیگر را اندیشه میکنم :: به اندوهی هزار ساله عادت کردهام و امید -...