*وصیت*
دخترم
همین زنی که ساکت خوابیده
زیر دست تو
آرام بشورش
آرام
با احترام تمام
آخر او هم روزی آدمی بوده
برای خودش
با غمهای کوچکش
با شادیهای اندکش
و غصههای مدامش
پای خیس و چروک همین زن
روزی
در تاکسی لکنتهای
مردی را تا مرز خلسه برده بوده
از یک سایش کوتاه و مختصر
این زن
همین زنی که ساکت خوابیده
و دهانش چون غاری بیانتهاست
مثل خودم و خودت
سختی کشیده
حرف شنیده
زخم خورده
تنهایی دیده
پس آرام بشورش
آرام
با احترام تمام
حالا دخترم
تصدق دستهای خستهات
من را هم آرام بشور
آرام
با احترام تمام