حافظهی بشری دچار نسیان شده است. سرعت وقایع بهگونهای است که چیزی در خاطر نمیماند. قرار نیست که مسائل بسیار بزرگ باشند تا در یادها ماندگار شوند. همین حوادث عادی است که از کنارشان میگذریم و بهتنهایی بر فراموشی تکیه میدهیم. برای من ادبار و ناگواریها چندان فزون ز اندازه شده است که میباید جایی باشد تا آنها را بایگانی نمایم. حوادث شاد و شیرین در زندگیام نادرند و حوادث تلخ پر شمارند. جایی را برای هر دو میخواهم. هرچند قدرشان و حجم و فشار هستی در مورد هر دو یکی نباشد.
ادامه...
من هنوز در جستجوی مدار تواَم؛ یاغیترین سیارهی این سحابیهای اثیری... مَهبانگِ حضورت به چه هنگام و در کجای این فضای بی پایان تولدِ - حتا - شرری کوچک را نوید میدهد تا من، مألوفِ استمرارِ درخشش فروعِ تو بر مداری یگانه شوم؟