.0091.

این تابستان بود

و گلوی بغض‌آلودی که گشوده نشد.

پاییز می‌رسد

و اندوهانِ همه‌ی برگ‌های عالم

در چشم حوض آبی

به رنگ زرینِ حُزن‌آلودی 

بٓدَل می‌شود.