.0272.

برای بهار و کویر:

می‌توان لب از بوسه‌ی تو بر نکند
زیرا که آخرین بوسه
مرهمی است بر جدارِ چاکْ‌چاکِ زمین.

.0271.

تمامِ شب
چینِ کوچک حوض؛
شکوفه‌ای رقصان.

.0270.

تو آن نفسی
که می‌روی
و 
نمی‌آیی.

.0269.

چه‌قدر به خود می‌مانی
دم به دم
تازه می‌شوی
و از یاد می‌روی.
تو
نفسی تازه‌ای؛
شرمِ حضورِ همیشه
بر اکنون
چه‌قدر به
خود
می‌مانی.

.0268.

دلتنگی‌هایت
سنگینیِ یک غروب
بر شاخه‌عریانِ بیدی‌ست
که پناهِ گنجشکی رمیده
از فلاخنِ کودکان بازیگوش است.

.0267.

ساعت اتاق به صدا در آمد:
یک بامداد!
با کو...کویِ مرغکی اسیر
من در یافتم که
با عبور ثانیه باید گریخت
و تا فریاد دیگر مرغ،
باید قرن‌ها دور شد.

.0266.

تو پیرهن بهاری
که مرا
با شرمِ بلوغ
آشنا می‌کنی
و رهایی
می‌دهی.

.0265.

تو آفتابی و آب
نه می‌تابی،
نه سیرابم می‌کنی.

.0264.

ما از راهی تلخ آمده‌ایم
ما به راهی تلخ می‌رویم
این تلخی به بوسه آزموده می‌شود.

.0263.

دستت
بوی زندگی می‌دهد
بوی لیموی تازه
بوی بهار نارنج
و بوی شیراز.
با نسیم آمده‌ای
و دیوان حافظ
با نفس‌ تو
خواندنی‌تر می‌شود
ای نرگسِ مست!

.0262.

دریا
پیرهن توست
در سرودِ باد.

.0261.


آوایت از رویا می‌آید
این
همان‌جایی‌ست
که تبعیدت کرده‌ام

.0260.


هایکو

آواز غوکان
در زیرِ پلِ شکسته
عبورِ مرغان مهاجر

.0259.

پا به راه بماند
دل
نه

.0259.

پا به راه بماند
دل
نه.