-
.0113.
پنجشنبه 27 مهرماه سال 1391 13:59
استخارهات، رَجِی از تنهاییست تا مفهومی معلق از استجابتِ نمازِ یومیهات باشد.
-
.0112.
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1391 16:52
گاه آسمان هم تَرَک بر میدارد باید گذاشت تا این شکاف تا عمقِ قلبِ مجروح زمین راه بَرَد.
-
.0111.
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1391 09:34
جهار تن بودند. سه تن گریختند: ستاره و آفتاب و ماه. آنکه بر جای ماند، آه بود که در چشمانم درخشان ماند.
-
.0110.
جمعه 24 شهریورماه سال 1391 20:05
یک شانه برای گیسویت کافی نیست دستم را بگذار مقابل آینهات.
-
.0109.
جمعه 24 شهریورماه سال 1391 20:04
راه بی تو بازگشتی بی انتهاست به اندوه
-
.0108.
جمعه 24 شهریورماه سال 1391 20:03
حتا اگر آینه باشم حسرتم فاصلهایست که با تو دارم
-
.0107.
جمعه 24 شهریورماه سال 1391 20:01
دل باید آسمانی باشد. تنگ که شد؛ با ستارهها خالکوبیٓش کرد.
-
.0106.
جمعه 24 شهریورماه سال 1391 19:59
دلم میگیرد برای فردای در دسترس. گویا هنوز باید بود.
-
.0105.
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1391 19:48
پرواز، نماد پوچی است؛ وقتی آسمان از آرزویت خُردتر مینماید.
-
.0104.
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1391 14:58
یکی شهاب ... برای هزار آرزو یکی دل تنگ... برای هزار آسمان
-
.0103.
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1391 14:57
آیههای شبانه به سورهای متصل نیستند. به دلی بندند..
-
.0102.
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1391 14:56
باید چونان بنویسی که اندوه و لجن به هم آیند. این کفارهی بودن است. اینگونه ماندن...
-
.0101.
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1391 14:54
اقلیم درد دور نیست دیر هم نیست همیشه نزدیکت میماند.
-
.0100.
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1391 14:54
لبانت به درز گندم میمانَد از شادی سرشار از برکت انبوه. تو نامِ آرزوهای خاکی که مغرور به آسمان بوسه میزند.
-
.0099.
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1391 14:53
تو را خواهند کُشت؛ به نام شادی و تو زنده خواهی ماند؛ به نام درد
-
.0098.
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1391 14:53
همچنانکه اشیا ما نیز در ذهنِ اتاق رسوب میکنیم. و میشویم بخشی از خمیازههای گاهبهگاه که تکرارِ کلامِ یکنواختِ زندگیست.
-
.0097.
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1391 14:52
در دِهِ بالا نام تمام مردگان یحیا ست و در پایینْدِه ما قاتل خطاب مییشَویم بهشت ما گورستانِ دِهِ بالاست.
-
.0096.
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1391 14:51
حضورت، شروع دوباره عاشقانههاست غیابت نیز.
-
.0095.
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1391 14:51
با تو بودن مثالِ اخگر ِ شیداییست چون در دلم بشکفی تو را نیز در حریق خود بسوزانم.
-
.0094.
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1391 14:50
شب است و موج شراب در رگان خاموش شب. قدحی قلندرانه در دستِ لوطیِ مست در شوارعِ خاموش شهر بِه از هزار گرز فولاد چرکین در مشت دژبانان دژم.
-
.0093.
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1391 14:49
این همه آسمان برای نگاه تو کافیست. برای نگاه من - اما - این همه آسمان ریسهایست به حسرتهای من.
-
.0092.
سهشنبه 21 شهریورماه سال 1391 14:42
تو همان چوب الفی که در میان کتابِ زندگیَم جابهجا میشوی تا یادم نرود این کتاب به پایان خویش نزدیک میشود.
-
.0091.
جمعه 17 شهریورماه سال 1391 14:09
این تابستان بود و گلوی بغضآلودی که گشوده نشد. پاییز میرسد و اندوهانِ همهی برگهای عالم در چشم حوض آبی به رنگ زرینِ حُزنآلودی بٓدَل میشود.
-
.0090.
یکشنبه 8 مردادماه سال 1391 18:40
جهان از آدم و حوا آغاز نشده است! جهان، با تولد نوزادی از ذات نور از فاحشهای معصوم و پیر با پستانی چروکیده آغازید. در دلتای اندوه و لجن در گذر بیتفاوت رودی که به دریایی به گندابی در دوردستی میریزد و از یاد میرود.
-
.0089.
یکشنبه 8 مردادماه سال 1391 18:05
این پرگارَک هستی را حیرانم. که میچرخد تا معنای زمان را با اندوه سپید موهایم مفهوم کند
-
.0088.
یکشنبه 8 مردادماه سال 1391 17:31
هبوط زیستبوم ِ عاشقی با آهی به یاد میآید
-
.0087.
یکشنبه 8 مردادماه سال 1391 17:30
برای هایکو دوستان اندام میکشی زیر سقف آسمان شب و میخندی
-
.0086.
یکشنبه 8 مردادماه سال 1391 17:26
کسی هست... کسی باید باشد... اما میدانم تا بیاید برکت مرگ را با بستن چشمانم در مییابم
-
.0085.
یکشنبه 8 مردادماه سال 1391 17:22
با اندوهی خو گرفته بودند که از آنِشان نبود فردا گورهای خالی را مویه میکنند
-
.0084.
یکشنبه 8 مردادماه سال 1391 17:22
خطابهوار میگویم با غرور، با اندوه، که: بودم، هستم، ولی ای کاش نبودم.